تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

میتینگ نمیام

قله قاف زندگیم گم شده دچار طوفان شده ام می خواهم بروم وتا قله قاف را نبینم (نمی گویم برسم)برنمی گردم می خواهم جزو سیمرغ باشم  

خداحافظ 

به قول این وضعیت سفیدی ها میتینگ نمیام 

 

می روم خسته و افسرده وزار  

سوی منزلگه ویرانه خویش  

به خدا می برم از شهر شما  

دل شوریده و پژمرده خویش  

 

 

آی آدم ها 

 که برساحل نشسته شاد و خندانید 

 یک نفر در آب دارد می سپارد جان 

 یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره وتار   

 

خداحافظ

این غزلها همه جانپاره دنیای منند

این غزلها همه جانپاره ی دنیای منند

پیش از آنی که به یک شعله بسوزانمشان
باز هم گوش سپردم به صدای غمشان
هر غزل گر چه خود از دردی و داغی می سوخت
دیدنی داشت ولی سوختن با همشان
گفتی از خسته ترین حنجره ها می آمد
بغضشان شیونشان ضجه ی زیر و بمشان
نه شنیدی و مباد آنکه ببینی روزی
ماتمی را که به جان داشتم از ماتمشان
زخم ها خیره تر از چشم تو را می جستند
تو نبودی که به حرفی بزنی مرهمشان
این غزلها همه جانپاره های دنیای منند
لیک با این همه از بهر تو می خواهمشان
گر ندارد زبانی که تو را شاد کنند
بی صدا با دگر زمزمه ی مبهمشان
شکر نفرین به تو در ذهن غزل هایم بود
که دگر تاب نیاوردم و سوزاندمشان

گاهی وقتها حرفی هست که نمیشه به پدر یا مادر یا خواهر یا برادر یا دوست گفت فقط به یه نفر میشه این حرف رو زد  

 

نمی دونم چرا احساس کردم اگر یک نفر بود که حرفهایم را از جنس خودم می فهمید خوب بود  

یک نفر از جنس حرفهای من ...

دانلود اهنگ وضعیت سفید

این سریال اونقدر جالبه که بارها بادیدن صحنه هایی از فیلم گریه ام گرفته  

  

دانلود

 

http://www.zirseda.com/download/music/iranian/pop/alireza-ghorbani/takahang/128/Alireza%

وضعیت سفید را می بینم

سر صحنه جمع کردن این همه بازیگر به این صورت خیلی سخته مخصوصا اگه فیلم تاحدی قصه گریز باشه وهر شخصیتی دارای تیک رفتاری ویک عادت رفتاری خاصی باشه نویسندگی این سریال فوق العاده است چون اونقدر زندگی سال ۶۶ رو می شناخته که تو نسته تمام شخصیتها رو به اون چیزی که می خواد نزدیک کنه هیچ شخصیتی در این فیلم غیر واقعی نیست بازیگران بلوف بازی نمی کنند بلکه دارند برای خودشان زندگی می کنند کارگردان ما را هیچ وقت به دیدن سریال دعوت نمی کند بلکه این ماییم که جذب شخصیتهای واقع گرای سریال می شویم واین به خاطر این است که ما زندگی واقعی آنها را دیده ایم با آنها خندیده ایم وبا انها گریه کرده ایم بازیگران سعی نمی کنند شبیه افراد روزمره زندگی ما شوند بلکه این بیننده است که به دلیل هم ذات پنداری شدید با شخصیتها دوست دارد جای او باشد مثلا من خیلی دوست دارم جای امیر باشم فیلم هیچ نقطه اوج خیلی مهم ندارد فراز و فرود ندارد به همین خاطر است که فیلم دارای ریتم بسیار هماهنگ بین شخصیتها صدا برداری تصویر برداری تدوین کارگردانی و....می شود ووقتی یک فیلم بتواند ریتم خود را حفظ کند به شرطی که ریتم خوبی داشته باشد در ذهن بیننده می ماند البته ماجرا دارد ونقطه عطف زیادی دارد اما به نحوی نیست که فیلم با یک تغییر اساسی مواجه شود مثل یک زندگی عادی  

فیلم از فضا های طبیعی استفاده می کند از جانوران تا زندگی را به جاری شدن در بحبوحه جنگ وادارد ما چنگ را نمی بینم  اما دلیل اصلی این که افراد دور هم جمع شده اند جنگ و موشک باران است پس ما نا خدا گاه در جنگ با بازیگران سریال زندگی می کنیم ...... ما علاقه نداریم اتفاق خاصی در فیلم بیفتد چون با همین چیزی که می بینیم دلخوشیم وکارگردان شاید بیش از این از ما انتظار نداشته باشد .......... 

ادامه دارد....