اینجا هیچ چیز نیست وقتی مرخصی می گیرم یه سری به وبلاگ می زنم ایمیلها رو چک می کنم تنها سرگرمی من تو این شهر کوچیک همینه بعضی وقتها با خودم فکر می کنم 12ماه من چطوری می خوام تو این شهر دوام بیارم نمی دونم دل خوشی به این که چهل و پنج به چهل و پنج روز می ری مرخصی همه آدمها تکراری نه دوستی نه خنده ای ،اینجا فقط باید بگی چشم هر کی هرچیزی میگه هر دستوری میده باید بگی چشم بعضی وقتها با خودم می گم یه روزی تمام وسایلم رو جمع می کنم واز این شهر می رم ودیگه بر نمی گردم اما 12ماه مانده تا سربازی من تموم بشه
اینجا تنهایی تنها....
کتابهای کارشناسی ارشد رو اوردم ودارم یواش یواش می خونم اما می ترسم می ترسم مثل سال قبل درنیام خیلی می ترسم اما کورسوی امید مجبورم می کنه بخونم ومی خونم .
چه روز عجیبی بود وقتی اومدم به اینجا .داداشم وبابام منوتا راه آهن زنجان رسوندند وبعد سوار قطار شدم تا مراغه وبعد رفتم ارومیه وبعد ماکو
ولی به دوتا چیز امیدوارم اول خدا وبعد گذر زمان تا چشم به هم می زنی روزها تموم می شن به قول سربازهای اینجا چون می گذرد غمی نیست .
داداش خدا بهت صبر بده.
سخته،خیلی سخته.
دعات میکنم
ممنونم واقعا خدا باید صبر بده
فک نکن اینجا چه خبره... اینجام مدام نشدنها و دلتنگی ها و گرونیا و گرونیا و گرونیا ندام آدم رو از آرزوهاش دور میکنه
شرایط بهد درد دوره جوونی نمی خوره
کی برمیگردی؟ وقتی برمیگردی اینجا جوون میگیره.. تو رو بهونهئ میکنیم و دورهم جمع میشیم
ایشا... با سلامتی و خوشی این چند ماه رو میگذرونی و برمیگردی
فقط همین دور هم بودن ها ست که به بادگار می مونه اینجا من گاهی می شنم وتنهایی خاطرات گذشته رو مرور می کنم واونقدر شاد میشم که نگو ۲۴ ام میام
سلام حاجی
زیاد سخت نگیر بعدا دلت واسه همونجا هم تنگ میشه سعی کن حال کنی.
راستی جات خالی شهادت امام رضا(ع) مشهد بودم خیلی حال داد ایشالا سال بعد قسمت بشه باهم بریم.
یه چیز دیگه امسال حلیم درست نکردیم. نمی دونم چرا.
خلاصه خوش باش.
منتظرتیم برگردی.
دوستت دارم دادش گلم.
سخت نمی گیرم خوبه بد نیست اینجا خوش به حالت رفتی زیارت برای من هم دعا کردی
اتفاقا من تو فکر حلیم شما بودم
دلم لک زده تو بازی بیلیارد یه بار ببرمت
موفق باشی