تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

نوشتـه های جـالب و خوانـدنی پـشت کامیـونی

 نوشتـه های جـالب و خوانـدنی پـشت کامیـونی


آب رادیاتور ماشین بخور محتاج نامردان نباش!


آدم دیوانه را بنگی بس است خانه پرشیشه را سنگی بس است!


اتوبوس من غصه نخور، منم یه روز بزرگ میشم ! ( ژیان )


اگر از عشقت نکنم گریه و زاری به جهنم که مرا دوستم نداری !


اگه الله کند یاری چه اف باشد چه سوسماری !


اگر خواهی بمیری بی بهانه بخور ماست و خیار و هندوانه !


ای بلبل اگر نالی من با تو هم آوازم تو عشق گل داری، من عشق گل اندامی !


ای روزگار با ما شدی ناسازگار!


بپر بالا که گیرت نمیاد !


باغبان در را مبند من مرد گلچین نیستم من خودم گل دارم و محتاج یک گل نیستم!


بحث۳۰یا۳۰ ممنوع !


بخور و بخواب کارمه الله نگهدارمه!


به مادرت رحم کن کوچولو ! نوکرتم ننه!


بهتر از من چه کسی
جواب :به تو چه فضولی ؟


تا جام اجل نکردم نوش هرگز نکنم تو را فراموش !


تا سگ نشوی کوچه و بازار نگردی تا کوچه و بازار نگردی نشوی گرگ بیابان!


تاکسی نارنجی از من نرنجی!


تجربه نام مستعاری است که بر خطاهای خود میگذاریم!


جرم به دنیا آمدن "شهرت = پشیمان - نشانی = بی نشان" !


جون من داداش یه خورده یواش!


جهان باشد دبستان و همه مردم دبستانی چرا باید شود طفلی ز روز امتحان غافل؟!


داداش مرگ من یواش امان از دست گلگیر ساز و نقاش!


درخت مکر زن صد ریشه دارد فلک از دست زن اندیشه دارد!


در طواف شمع میگفت این سخن پروانه ای سر پیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای!


دلبرا دل به تو دادم که به من دل بدهی دل ندادم که به من ساندوچ و دلمه دهی!


دلبری دارم چو مار عینکی خوشگل و زیبا ولی کم پولکی!


دنبالم نیا آواره میشی!


دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ تر از هیچ تو بر هیچ مپیچ!


دو دو تا هفتا کی به کیه!


حالا که خر تو خره ماهم پیرایدم ( ژیان ) !


رخش بی قرار!


رفیق بی کلک مادر!


رنج گل بلبل کشید و برگ گل را باد برد رنج دختر مادر کشید و لذتش داماد برد!


رود میرود اما ریگذارش میماند!


زندگی بدون عشق مثل ساندوچ بدون نوشابه هست!


زندگی بدون عشق مانند شلوار بدون کش هست!


ژیان عشقت مرا بیچاره بنمود ز شهر و خانه ام آواره بنمود!


سر پایینی نوکرتم سر بالایی شرمندتم ( ژیان )


شب و روز رانندگی در جاده ها کار من است از خطر باکی ندارم چون خدا یار من است!


عشق میکروبی است که از راه چشم وارد میشود و قلب را عاشق میکند!


قربان وجودی که وجودم ز وجودش بوجود آمده است!


کوه از بالا نشینی رتبه ای پیدا نکرد جاده از افتادگی از کوه بالا میرود!


گاز دادن نشد مردی عشق آن است که بر گردی!


گدایان بهر روزی طفل خود را کور میخواهند طبیبان جملگی خلق را رنجور میخواهند!
تمام مرده شویان راضیند بر مردن مردم بنازم مطربان را که خلق را مسرور میخواهند!


گلگیرم ولی گل نمیگیرم!


یه بار پریدی موتوری دو بار پریدی موتوری آخر می افتی موتوری


لاستیک قلبمو با میخ نگات پنچر نکن


بوق نزن ژیان میخورمت


بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع
عشق آمد و گفت من بی سوادم


پشت یه ژیان هم نوشته بود: جد زانتیا


قربان وجودت که وجودم زوجودت بوجود آمده مادر


شتاب مکن، مقصد نهایی خاک است


رادیاتور عشق من از بهر تو، آمد به جوش
گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم


تو هم قشنگی


کاش جاده زندگی هم دنده عقب داشت


سر پایینی برنده
سر بالایی شرمنده


داداش مرگ من یواش


کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت


تند رفتن که نشد مردی
چشم انتظارم که برگردی


یا اقدس
یا هیچکس


زندگی نگه دار پیاده میشم
آیی بی وفا کجا میری
اونطرفی که ورود ممنوعه


محبت از درخت آموز که سایه از سر هیزم شکن هم برنمیدارد


دریای غم ساحل ندارد


بابا تو دیگه کی هستی


قربون دل غریب پرستت


خوش غیرت


بی تو هرگز ............ باتو ؟؟؟؟ عمرا


از عشق تو لیلی ........... رفتم زیر تریلی


دنبالم نیا اسیرم می شی


همه از مرگ می ترسند من از رفیق نامرد


به مد پرستان بگو آخرین مد کفن است


چون تکی با نمکی


التماس۲A !


در پناه مولا

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:09

همه از مرگ می ترسن من از راننده ی زن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد