برکه آرام٬شب آرام٬قاصدک هم خواب است
به گمانم خداهم خواب است!
هوس دزدی سیبی کردم وخدا این همه رادیدوبگفت:
دیروقتی است که من منتظرم
که بیایی وبچینی سیبی که فقط
سهم توبود!!!
برکه آرام٬شب آرام٬قاصدک هم خواب است
به گمانم خداهم خواب است!
هوس دزدی سیبی کردم وخدا این همه رادیدوبگفت:
دیروقتی است که من منتظرم
که بیایی وبچینی سیبی که فقط
سهم توبود!!!
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺎﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻓﯿﻘﺎﻥ ﺭﺍﻫﻨﺪ !
ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ ،ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺳﻤﺎﺟﺘﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ
ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ،
ﺍﻣﺎ ﮐﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻧﺪﮎ ﺑﺎﺩﯼ ﺑﻮﺯﺩ ﯾﺎ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﻮﺟﯽ ﺑﺮﺧﯿﺰﺩ ،
ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﺿﻌﯿﻔﺸﺎﻥ ﺭﺩ ﭘﺎﯾﺖ ﭘﺎﮎ ﺷﻮﺩ !
ﻣــــــﺎ ﺍﺯ ﻧﺴــــﻞ ﻣـﺎﺳـﻪ ﻧﯿـــــــﺴﺘﯿﻢ . . . !
♥♥ ﺍﺯ ﻧﺴــــﻞ ﺻــﺪﻓﯿــــﻢ . . . ♥♥
ﺻﺪﻓﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎﺱ ﺍﻗﺎﻣﺘﯽ ﯾﮏ ﺭﻭﺯﻩ ﺗﺎ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ
ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍﯾﯽ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .
چشم باران زده ی سرد مرا خوب به خاطر بسپار
چشم من راز پریشان شدن آینه هاست
آینه تاب ندارد که نگه را به غم چشم من آلوده کند...
همون کسیه که....
لرزش دستش دیگه چیزی ازچایی تواستکان باقی نذاشته....
ولی بهت میگه به من تکیه کن وتوانگارکوه روپشتت داری....
در حباب تنهایی
دریغ از
سوزنی!
ما در ای والاترین رویا ی عشق
ما در ای دلوا پس فردای عشق
ما در ای غمخوار بی همتا ی من
اولین و آخرین معنای عشق
زندگی بی تو سراسر محنت است
زیر پای توست تنها جای عشق
ما در ای چشم و چراغ زندگی
قلب رنجور تو شد دریای زندگی
تکیه گا ه خستگی ها یم توئی
ما در ای تنها نرین ما وای عشق
یا د تو آرام می سا زد مرا
از تو آهنگی گرفته نا ی عشق
صوت لالائی تو اعجا ز کرد
ما در ای " پیغمبر زیبای عشق "
ما ه من پشت و پنا ه من توئی
جا ن من ای گوهر یکتا ی عشق
دوستت دارم تو را دیوانه وار
از تو احیاء شد چنین دنیا ی عشق
ای ا نیس لحظه های بی کسی
در دلم برپا شده غوغای عشق
تشنه آغوش گرم تومنم
من که مجنونم توئی لیلای عشق
ما برای داشتن دست های تو
ریسمان نبسته ایم
دل بسته ایم...
همین که حال دلمان خوب است
برایمان کافی ست...
من اگر تنهايم
دلم از خاطره ی دوست پراست...
دوستي داشتهام
كه پس از واقعۀ عشق
ز من پنهان شد
خاطراتش
سبز است
و هر از گاه كه من غمگينم
ذهن سيال من او را خندان
پشت ديوار زمان مييابد
يادها
دور شدن از صدف تنهائي است
و حضوريست در انديشه
كه جاويدان است
وقتي از خاطرهي دوست سخن ميگويم
ديو تنهائي من ميميرد
و در آن لحظهء ناب
چون عبور دو كبوتر در باد
او به من ميخندد
و من اينجا لب شط
غم خود ميشويم
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشهء طاقچه توی ایونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ماها بعدها چه یادگاری میخواد بمونه
خدا ميدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه...................