تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

اس ام اس

 اس ام اس های   خفن     اینباکسمان

 

اینباکس گوشیمان را می  گشتیم گفتیم اس ام اسهایی که خیلی خوشمان میاید اینجا بنویسم 

 

 

دکتر شریعتی:برای کشتن پرنده نیازی به شکستن بالهایش نیست پرهایش را بچینی خاطرات پرواز روزی صد بار او را خواهد کشت(فرستنده :داداشم) 

 

 

نکند یوسف عمرم رود از چاه خیالت باز آواره تنهایی چاهم بکنی(فرستنده :خواهرم) 

 

گویند گنج در ویرانه هاست چه گنجی از تو بهتر وچه جایی از قلب من ویرانه تر(دوستم :محمد جعفر) 

 

از این پس شهادت را با هواپیمایی ایر باس تجربه کنید  هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (دوستم :علیرضا)  

 

با سه برابر شدن قیمت نان حوزه علمیه فتوا داد :دیگر مهمان دشمن خداست((دوستم :جلیل) 

 

روزی که سایه روشن تصویر ما کشید ما را گدا نوشت وشما را خدا کشید(فرستنده:بابک) 

 

دلبسته به سکه های قلک بودیم    دنبال بهانه های کوچک بودیم     رویای بزرگ شدن خوب نبود  ای کاش تمام عمر کودک بودیم  (فرستنده:علی ) 

 

عاشق این اس ام اسم :

 

خاطر آسوده زصحرا گذرو بیم مدار  گرگها خاطرشان هست که تو اهوی منی (فرستنده:بابک)

 

گونه شناسی انواع زنان!

 
 

گونه شناسی انواع زنان!

 

 

قبل از هر چیز این مطلب فقط جنبه ی شوخی و طنز دارد!:13:

اگر کسی فکر می کند توهینی به اوشده است همین جا از او عذرخواهی می کنیم.

:thankyou:

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

 

 

می دانی خیلی وقت است در نوشته های خودم دنبال رد پای تو می گردم یا در تو دنبال رد پای خودم می دانی گاهی وقتها خودم را به خیالی می زنم همه چیز من تو می شود همه چیز من ... 

گاهی وقتها با من یکی می شوی وتمام خاطرات اینده ام را ورق می زنی با هم قدم می زنیم می رویم کوه نوردی  

می رویم عکاسی همان چیزی که من خیلی دوست دارم  

 با هم می رویم در یک شب بارانی قدم می زنیم تو به من خندی ومن  از حس وحالم در زیر باران می گویم وتو باز می خندی .... می خندی.... 

در خیال من انقدر پرسه می زنی که دیگر دلم نمی اید بیرونت کنم تو گاهی وقتها محرم می شوی محرم تر از خود من به من  آنوقت خودم به تو حسودیم می شود وخودم با خودم دعوایم می گیرد وآنوقت من به خودم می خندم ابن روزها زیاد حس وحال نوشتن ندارم  این روزها اصلا نمی دانم چکار می کنم صبح تکراری  شب تکراری   ... روزهای تکراری  

ولی هر چه که می شوم باز از تو خسته نمی شوم  نمی دانم آخرش سهم تو از من چه می شود یا سهم من از تو  

چه فرقی می کند...... 

آخرش می شوی یکی مثل خودم  

دیوانه شدیم این روزها هیچ چیزمان به راه نیست  

شنگولیم اما چه سود ؟.. 

می دانی درد یعنی چه

می دانی درد یعنی چه؟ 

درد یعنی اینکه نصف شبی یکی بیاد در مغازه واز تو پول گدایی کنه  

درد یعنی اینکه یک معتاد بیاد ویک کاپشن سی هزار تومنی گرو بزاره واز تو دو هزار تومن بخواد که پول موادشو جور کنه  

درد به این میگن که یه آدم کثافتی که باهاش رودر وایستی داری جلوی تو از انواع کثافت کاریهایی که کرده تعریف کنه در حالی که زن وبچه داره وتو نتونی بگی برو گم شو 

درد به این میگن که تو زندگیت آدمهای فقیری رو دیده باشی که غذاشون رو از آشغالهای دم در خونه مردم پیدا می کنند  

درد به این می گن که تو زندگیت صبح تا شب روزهای تکراری رو سر کنی وهیچ وقت نتونی به اون ارزوهایی که می خوای برسی  

درد به این می گن که هیچ وقت کسی نباشه که حرفت رو اونطور که دلت می خواد بفهمه  

درد یعنی اینکه یک عمر با مال حلال مخلوط به حرام زندگی کنی وهیچ وقت نفهمی از کجا آوردی وبه به کجا دادی درد یعنی این 

درد به این می گن که تمام زندگیت از نبودنی زجر بکشی وهیچ وقت معنی تمام بودن را احساس نکنی 

درد یعنی همین درد یعنی من یعنی تو یعنی همه آدمهای اطرافمان   

درد یعنی اینکه از پیرمردهایی که هر روز از جلوی چشممان رد می شوند هیچ درسی نمی گیریم

ما نمونه زنده دردیم روزی به دنیا می آییم  روزهای تکراریمان را سپری می کنیم  کار می کنیم برای دیگران وآرزوهایمان را می کشیم وسپس در یک افق دور در یک صبح  زود زمستانی بدون آنکه دیگرانی در کنارمان باشند می میریم  درد یعنی همین  

درد یعنی همین

برای آن چیرزی که می خواهی باید بجنگی

من یکبار ترسیدم آن چه را که در دل دارم بگویم  نصیبم زجر چند سا له شد پس تو نترس به زبان بیاور تا واژه هایت را درک کنند  

   کار ما همین است با واژه ها از درد می گریزیم وتنها می شویم   

اگر اعتقاد داری به انچه که در خود ریخته ای پس شجاع باش یک لحظه شجاعت که پاداشش تمام زندگی است نمی ارزد به ابرازش ؟؟؟؟؟؟؟ 

یک لحظه زیستن با هر آنچه که داری بهتر است از یک عمر زیستن با هرآنچه که نداری 

سربازی نباش که نجنگیده از میدان نبرد برگردی  برای چیزی که می خواهیُ بجنگ با تمام وجود 

وتا نجنگیدی نگو که من یک سربازم وهی پشت سر هم ننویس که افسرده ام -زارم -پشیمانم  

پس بجنگ؟؟؟؟