تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

باران

وقتی که بغض ابر ها شکست در کو چه ای چشمی به تماشا نشست  

 

وقتی که باران گرفت  کو چه را عطر یاد تو گرفت  

  

وتو رفتی ..... 

 

وقتی که باران فرو نشست   

 

پشت پنجره قلبی شکست