تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

یادش به خیر.

یادش به خیر ترم اول با بچه ها همیشه جمعه ها می رفتیم کوه 

یادش به خیر می نشستیم  حیاط دانشگاه وقرعه کشی می کردیم 

یادش به خیر با پیمان همیشه تا دانشگاه پیاده می اومدیم  

یادش به خیر. .......

نظرات 2 + ارسال نظر
روح انگیز یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:54

اینجاست که شاعرة میگه:

یاد باد آن روزگاران،یاد باد
.
.
.

آره عزیز یادش گرامی
یاد باد آن روزگان یاد باد
در ضمن به خاطر حضورت ممنون

صنم پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54

چه می کنید شماااااااااا
یادآور روز هایی که چه زود خاطره شدند وغبار گرفتند...

از ته دل!دلم گرفت:((

هر از چند گاهی اینطوری بنویسین بزارین ماهایی که تو گیر ودار زندگی گم شدیم کمی به خودمون بیایم!

من نه ولی خاطرات چه می کنن

اگه قراره دلتون بگیره نمی نویسم

ول کنبد این دلتنگی رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد