تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

من دلم میگیرد

من دلم میگیرد وقتی از پنجره می بینم حوری دختر بالغ همسایه پای کمیاب ترین نارون روی زمین فقه می خواند و 

 وواقعا دلم می گیرد وقتی میبینم 

مردم دانه های دلشان پیدا نیست

نظرات 1 + ارسال نظر
صنم پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 14:02

این شعر سهراب خیلی برای من قشنگه..یه دوره ای که سهراب بسیار می خوندم همیشه این شعر رو زیر لب زمزمه می کردم..اونوقت کیمیا که ۹سالشه و چیزی از شعر نمی دونست کاملا حفظش کرده بود می گفت آبجی تو انقدر خوندی که حفظ شدم!
قشنگه..برا من خاطره است:)

منم خیلی از این شعر خوشم میاد می دونی با هاش انس گرفتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد