تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

هم صحبت من

 

 سنگ منم وتومثل ایینه زلال وپاک

 

 شعرمن

 

وقتی که هم صحبت آیینه سنگ می شود

گویی دلم برای خودم نیز تنگ می شود

هم صحبت من حرف مرا فهمی نیست

وقتی تمام انچه منم نیز منگ می شود

در رسم روزگار چه دردی نهفته است

چند یست  دلم برای تو دلتنگ می شود

گاهی برای من خنده ای بزن، تبسمی؟

با خنده ات فاصله بیرنگ می شود

ازمن بریده ای ولی من زتو نمی برم

حتی اگر هم صحبت آیینه سنگ می شود

نظرات 2 + ارسال نظر
صنم سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:40

شعرتون فوق العاده بود!
:(((((((((((((((((((

نظر لطفتونه

مردمک سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:14


" آئینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم همدمی نیست "
ضمن این که :
"پای ثانیه ها لنگ می شود ؛ وقتی دلی برای دلی تنگ
می شود"

چه مصرع قشنگیه :
" وقتی تمام آنچه منم نیز منگ می شود"

داشتم دنبال این شعر می گشتم
پای ثانیه ها لنگ می شود ؛ وقتی دلی برای دلی تنگ
می شود"
مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد