تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

نیامدی

وقتی که میکده خاموش شد نیامدی 

 

عشق در دلت فراموش شد نیامدی 

 

چشم به راه راههای بی عبور مانده ام  

غصه با دلم هم اغوش شد نیامدی 

 

دردهای کهنه ام دوباره نو شدند 

 

زهر با فراق تو نوش شد نیامدی 

 

گوش می کنم سکوت را تو نیستی 

 

جسم وروح من همه گوش شد نیامدی 

 

حدس می زنم زیاد برده ای مرا  

عهدهای عاشقانه هم فراموش شد نیامدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد