تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

یادش به خیر2

یادش به خیر اولین باری کلاس رفتم خانم امیر مقدم گفت تو خیلی شلوغی بیا جلو بشین  ازاون به بعد شدیم شلوغ کلاس 

یادش به خیر وقتی استاد نمی اومد می رفتیم فوتبال 

یادش به خیر تو اتوبوس بچه ها شماره هاشون می نوشتند ودست به دست می دادند به عقب سمت دختر ها  ،زمان انتخابات بود. ما که اون زمان شماره نداشتیم 

یادش به خیر اولین باری که کلاس خانم کاوندی رفتیم منو از کلاس انداخت بیرون (شد استادی منو از کلاس بیرون نکنه ....)  

یادش به خیر کوه که می رفتیم آقای غ دینامیت میاورد ومی ترکوندیم  

یادش به خیر تو تابستون می رفتیم کلاس ریاضی  وچه حاشیه هایی که نداشت چه  اتفاقاتی که نیفتاد  وخدا رو شکر که من تو هیچ کدومش نبودم

یادش به خیر می رفتیم کلاس نقشه کشی وچه قدر می چسبید  وتو روز اخرش من وحمید خطکش تی رو سر دعوا شکستیم  

یادش به خیر  

.

نظرات 3 + ارسال نظر
صنم پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:56

یادش به خیر ۳ راجع به چی می خواد بشه؟

اه من تازه یادم افتاد ایتاد کاوندی رو(هی هیی هیی

چه روزایی واقعا!!


ادامه بدین همین طور..

در دست اقدام اون هم می رسه

روح انگیز پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 20:00

یاد آهنگ سلطان قلبها افتادم با این نوشته هاتون.

به هرحال هر آدمی تو زندگیش یه سری خاطرات خوب و بد داره..
چه خوب که آدم همیشه خاطرات خوبشو تو یاد داشته باشه.
اینایی که شما نوشتین خوشبختانه جز خاطرات شیرینتونه.

همه یه خاطره شیرین یه خاطره بد دارند
اینهایی که نوشتم خوبشه بدهاشو نمی نویسم
در ضمن ادامه داره

روح انگیز پنج‌شنبه 16 دی‌ماه سال 1389 ساعت 23:55

دستتون درد نکنه...

خواهش می کنم قابلی نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد