تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تابستان

تابستان برای من از  

ت مثل تهوع آور بودن   

 از الف  انتظار  

از س مثل فصل سرمای رابطه ها  

  از نون مثل نبودنت  

تابستان برای من یعنی درد یعنی درد یعنی درد  هیچ چیز این تابستان به من نمی چسبد  جزیک چیز واین همان دوستانی است که مثل آب روانند  ولی تو را چه کنم  تو را ؟   

 

 

هر جای دنیایی دلم اونجاست  هرجا .....

هر جای دنیایی دلم اونجاست

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم

هر روز حسم تازه تر میشه

غرق تو میشم بلکه دریا شم

بیزارم از اینکه تمام عمر

از روی عادت عاشقت باشم

گاهی پرستیدن عبادت نیست

با اینکه سر رو مهر میزاری

گاهی برای دیدن عشقت

باید سر از رو مهر برداری

یک عمر  هر دردی به من دادی

حس میکنم عین نیازم بود

جایی که افتادم به پای تو

زیباترین جای نمازم بود

هر جای دنیایی دلم اونجاست

من کعبه مو دور تو میسازم

من پشت کردم به همه دنیا

تا رو به تو سجاده بندازم

نظرات 2 + ارسال نظر
فرح ناز پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:26

ب یادت رفت ، ب هم حتما مثل بغض؟بی قراری؟برزخ؟هیچکدام!؟

ب مثل بی تو مثل تمام حرفهایی که با بی شروع می شوند بی عشق بی مهر بی تو

صنم پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:09

حواست هست؟
شهریور است.
کم کم فکر باد و باران باش.
شاید کسی تمام گریه هایش را برای پاییز گذاشته باشد...

حواسم هست اما گریه که منتظر فصل نمی ماند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد