تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

تراوشات ذهن من

شب به شب قوچی از این دهکده گم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد

وضعیت سفید را می بینم

سر صحنه جمع کردن این همه بازیگر به این صورت خیلی سخته مخصوصا اگه فیلم تاحدی قصه گریز باشه وهر شخصیتی دارای تیک رفتاری ویک عادت رفتاری خاصی باشه نویسندگی این سریال فوق العاده است چون اونقدر زندگی سال ۶۶ رو می شناخته که تو نسته تمام شخصیتها رو به اون چیزی که می خواد نزدیک کنه هیچ شخصیتی در این فیلم غیر واقعی نیست بازیگران بلوف بازی نمی کنند بلکه دارند برای خودشان زندگی می کنند کارگردان ما را هیچ وقت به دیدن سریال دعوت نمی کند بلکه این ماییم که جذب شخصیتهای واقع گرای سریال می شویم واین به خاطر این است که ما زندگی واقعی آنها را دیده ایم با آنها خندیده ایم وبا انها گریه کرده ایم بازیگران سعی نمی کنند شبیه افراد روزمره زندگی ما شوند بلکه این بیننده است که به دلیل هم ذات پنداری شدید با شخصیتها دوست دارد جای او باشد مثلا من خیلی دوست دارم جای امیر باشم فیلم هیچ نقطه اوج خیلی مهم ندارد فراز و فرود ندارد به همین خاطر است که فیلم دارای ریتم بسیار هماهنگ بین شخصیتها صدا برداری تصویر برداری تدوین کارگردانی و....می شود ووقتی یک فیلم بتواند ریتم خود را حفظ کند به شرطی که ریتم خوبی داشته باشد در ذهن بیننده می ماند البته ماجرا دارد ونقطه عطف زیادی دارد اما به نحوی نیست که فیلم با یک تغییر اساسی مواجه شود مثل یک زندگی عادی  

فیلم از فضا های طبیعی استفاده می کند از جانوران تا زندگی را به جاری شدن در بحبوحه جنگ وادارد ما چنگ را نمی بینم  اما دلیل اصلی این که افراد دور هم جمع شده اند جنگ و موشک باران است پس ما نا خدا گاه در جنگ با بازیگران سریال زندگی می کنیم ...... ما علاقه نداریم اتفاق خاصی در فیلم بیفتد چون با همین چیزی که می بینیم دلخوشیم وکارگردان شاید بیش از این از ما انتظار نداشته باشد .......... 

ادامه دارد....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد